سوراخ کردن گوش
امروز با عمه شهناز رفتیم دکتر تا گوش هاتو سوراخ کنیم.انگار خودتم فهمیده بودی که ترسیدی و گریه کردی چون هنوز بهت دستم نزدن .منم ترسیده بودم و گریه میکردم یه لحظه میخواستم بردارم و بیام بیرون ولی عمه گفت اگه الان سوراخ نشه بعدا اذیت میشه الان درد نداره.خلاصه تا دکتر گوشتو سوراخ کرد من نصف عمرشدم.خوب شد بابا نبود وگرنه منو میکشت. زود تموم شد و اومدیم .تو ساکت شده بودی و من هنوز میلرزیدم و گریه میکردم .خداروشکر به خوبی تموم شد ولی چیزی به بابا نگفتیم که چقد اونجا گریه کردیم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی