آش دندونی
۲۶ آبان ۱۴۰۰ برای اینکه فکر میکردیم دندونات داره در میاد عمه فرزانه گفت آش دندونی بدیم ماهم رفتیم خونش و آش درست کردن.... ولی دندونات خیلی بعدش در اومد... ...
من خاطرات خودمون و دخترم رو مختصر مینویسم تا براش یادگار بمونه و بعدها خودم هم مرور کنم