اولین خنده صدادار و از ته دلت
تو چهارماهگیت رفته بودیم شیروان پیش دوستای خوابگاه من یه شب .صبح روز بعدش نزاشتی سارا و سمانه تا ظهربخوابن میخواستی باهات بازی کنن .اونجا برای اولین بار یا صدا و از ته دل برای دلقک بازیای سارا میخندیدی ولی تا سمانه برداشتت لب برچیدی و گریه کردی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی