بهاربهار، تا این لحظه: 2 سال و 10 ماه و 4 روز سن داره

خاطرات کودکی بهار

دخترم معجزه خدا به من و باباش بود. برای دخترم مینویسم تا بعدها یادگاری بماند برایش😍😍

افتادن بندناف و ورم ناف

بندنافت ۱۰ روزگیت افتاد ولی انقد که زور میزدی باعث شد نافت ورم کنه هرچی هم می‌بستیم فایده نداشت کلی دکتر بردیمت ولی همه گفتن خوب میشه خیلی ترسیده بودیم ولی خداروشکر تا بزرگتر شدن و وزن گرفتنت تو سه ماهگی برطرف شد
24 مهر 1400

یک ماهگیت

با کلی سختی و شب بیداری که من و بابا و عمه فرزانه داشتیم و حال نچندان خوب من ولی بلاخره اون نوزاد نارس کوچولو یک ماهه شد و کم کم وزن می‌گرفت و بزرگ میشد.به خاطر زود به دنیا اومدنت هنوز شبکه چشمت کامل نبود و قلبت دوتا حفره داشت که دکتر گفت باید تا ۳ماهگیش صبرکن و بهش رسیدگی کنید.خیلی لحظات پر استرس و سختی بود .به خاطر تمام فشارها و مشکلات شیرم کم کم خشک شد مجبور شدیم بهت شیرخشک بدیم.تو یک ماهگی وزنت ۳کیلو۳۰۰گرم .قدت ۵۰. دور سرت۳۴ بود. ...
24 مهر 1400

زردی طولانی مدت

تو خیلی شبیه پدرت بودی انگار سیب از وسط نصف شده.حتی گروه خونی ات هم به بابات رفته.برای همین زردی شدید و طولانی مدت داشتی یعنی یکماه و نیم طول کشید تا خوب شوی.دو هفته هم دستگاه آوردیم خونه و تو دستگاه بودی. یه عکس از بچگی بابات و کنار خودت گذاشتم ببینی چقدر شبیه همیت.یه عکس هم از دستگاه تو خونه هست. ...
24 مهر 1400

تولد زود هنگام و خطرناک

قرار بود ۲مرداد۱۴۰۰ به دنیا بیای ولی انگار عجله داشتی که هشت ماهه اومدی .خیلی سخت بود وضعیتمون هر لحظه هردومون امکان داشت بمیریم. مسمویت شدید بارداری و فشار خیلی بالا باعث شد زود بیای ولی دکتر با طبیعی به دنیا آوردنت نزدیک بود باعث خفگیت بشه.لحظه ای که به دنیا اومدی ولی صدات نیومد فکر کردی مُردی و خیلی وحشتناک بود ولی به خاطر کمبود اکسیژن بود که صدات نمی‌اومد و گذاشتنت زیر دستگاه و منم بردم زیر دستگاه تو یه هفته مراقب های ویژه بودی و من۲۴ساعت به دستگاه وصل بودم. خدا معجزه کرد و تو برامون نگه داشت. موقع تولد تو ۲کیلو و۱۴۰ گرم بودی.قدت ۴۵ سانتیمتر. دور سرت ۳۱ سانتیمتر بود.پُر مووووو و خیلیییی ریز. ...
24 مهر 1400